ترنم جانترنم جان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

❤براي قشنگترين زمزمه هستي؛ترنم❤

تولدت مبارك

بازم شادی و بوسه گلهای سرخ و میخک میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یک کیک خیلی خوش طعم با چند تا شمع روشن یکی از طرف تو یکی از طرف من الهی که هزار سال همین جشنو بگیریم به خاطر وجودت به افتخار بودن تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ساده به دنیا بله گفتی واسه تولد تو باید دنیا رو آورد ستاره رو سرت ریخت تو رو به آسمون برد تولدت عزیزم پر از ستاره بارون پر از بادکنک و شوق پر از آیینه و شمعدون ...
29 مرداد 1392

سالروز تولد مامان

شب تولد مامان رفتيم پارك بسيج و كلي بازي كردي و روز تولدم رفتيم چشمه اعلاء و به بابا مي گفتي:« امروز تولد عشقه، پول بهم بده براش يه لباس دكمه دار بخرم كادوش كنم بهش بدم، مامانم منو آورده اينجا خاكبازي كنم » هر كاري كه دلت خواست كردي، خاكبازي، پرتاب سنگ، آب بازي، سرت را مي انداختي پايين و بدون توجه به ما براي خودت مي رفتي پارك . شب هم رفتيم آب گرم رينه  و آنجا خانه اي گرفتيم و سپس در راه برگشت دوباره به چشمه اعلاء آمديم و آنجا با كيانا و عسل دوست شدي و از آنها جدا نمي شدي.( عاشق دوست شدن با دخترهاي بزرگ تر از خودت هستي) و با آن سينه خرابت، پاهايت را در آب سرد كردي و با آنها آب بازي كردي.     چشمه اعلاء ...
28 مرداد 1392

سالروز تولد 3 سالگی

ديروز سالروز تولدت بود. از ساعت 5:15 صبح شروع كردي به سرفه كردن و بين خواب و بيداري تكه اي از موهاي مرا در دستانت گرفته بودي و مطابق معمول به صورتت مي ماليدي. تا اين كه موبايلم زنگ خورد و فهميدي كه مي خواهم سر كار بروم. بيدار شدي، بغض عجيبي گلويت را فشرد حتي دايي جان كه عاشقش هستي هم نتوانست ساكتت كند و گفتي:« نمي خوام سر كار بري، پيشم بمون، اگه بري من غصه مي خورم.» از حرفهايت ناراحت شدم و چون روز تولدت بود گفتم:« كار فداي سرت، پيشت مي مانم» و با خيال راحت تا ساعت 10:30 صبح خوابيدي  وقتي بيدار شدي گفتي:« گود مرنينگ» عاشق زبان انگليسي هستي  و همش ازم سوال مي كني، شب بخير چي مي شه، روز بخير چي مي ش...
28 مرداد 1392

قداست چشمهای تــو

همیشه به قداست چشمهای تــو ایمان دارم چه کسی چشمهای تــو را رنگ کرده است چه وقت دیگر گیتی تواند چون تویی خلق کند؟  فرشته ای فقط در قالب یک انسان فقط ساده می توانم بگویم  فرشته ی مــن دوست دااااااارم...   ...
2 مرداد 1392

يه دختر دارم كه هيچكسي نداره

يه دختر دارم كه ماه آسمونه  هديه اي از خداي مهربونه يه دختر دارم كه هيچكسي نداره   ماه منه تو شب بي ستاره (شاعر: مامان)     قربونت بشم كه تاپت خيس شده   تا كردن لباساشو قشنگم! خسته نباشي ...
2 مرداد 1392

من روزه ام...

دختر کوچولوی من! خوراکی هایت را می خوری و به من هم تعارف می کنی، من هم ميگم:«عزیزم، من روزه ام، الله اکبر بگه می توانم خوراکی بخورم». تو هم از خوردن دست بر می داری و می گی:«من روزه ام نمی تونم چیزی بخورم، الله اکبر بگه می خورم .» و غذایی را که دوست نداشته باشی فوراً می گی:« من روزه ام، نمی توانم بخورم ، الله اکبر بگه می خورم.» ولي در مورد بستني، هيچ وقت روزه نيستي...   ...
2 مرداد 1392
1